|
ای جوان! من حسین بن علی هستم، فرزند همان پیامبری که برای آزادی و عزت انسانها مبعوث شد. قیام من برای نان و قدرت نبود؛ برای این بود که تو و همه نسلها بفهمید حقیقت را نمیشود در پای باطل قربانی کرد. من در کربلا تنها ماندم، اما جوانانی کنارم بودند که دنیا هنوز نامشان را با افتخار میبرد. علیاکبرم، جوانی زیبا و پرشور، که میتوانست به راحتی در مدینه زندگی کند، اما انتخاب کرد در راه حق بجنگد. قاسم بن حسن، نوجوانی که تازه به سن بلوغ رسیده بود، لباس رزم پوشید و گفت: مرگ در کنار تو، شیرینتر از عسل است. حتی کودک ششماههام، علیاصغر، سندی شد بر مظلومیت ما، تا تاریخ بفهمد که باطل برای ماندن حتی از خون کودک هم نمیگذرد. ای جوان! قیام من پیام دارد: نترس از تنها ماندن. نترس از اینکه همه مقابلت بایستند. حقیقت همیشه تنهاست، اما ماندگار است. باطل همیشه پرجمعیت است، اما سرانجام نابود میشود. امروز تو در دنیایی زندگی میکنی که پر از وسوسه، راحتطلبی و سرگرمیهای بیپایان است. میتوانی چشم ببندی و روزهایت را در بیخیالی بگذرانی. اما اگر حسینی باشی، باید انتخاب کنی: زندگی با عزت یا مرگ با ذلت؟ من برای این قیام کردم که جوانان بفهمند: جوانی یعنی قدرت ایستادن مقابل ظلم. جوانی یعنی خرج کردن شور و انرژی برای ایمان و انسانیت. جوانی یعنی نه گفتن به باطل، حتی اگر همه دنیا به تو بخندند. ای جوان! اگر میخواهی حسینی باشی، لازم نیست در صحرای کربلا باشی؛ کافیست امروز در میدان صداقت، ایمان، شجاعت و آزادگی، انتخابی حسینی داشته باشی. بدان که من در عاشورا با خونم نوشتم: «جوان! تو آیندهای. تو اگر راه عزت را انتخاب کنی، تاریخ به نور وجودت روشن خواهد شد
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ساعت 17:39  توسط خسرو یاوری
|
|